ااز همون غرفه اول تره بار سبزیجاتی که میخواستم خریدم به جز گوجه هاش که خیلی داغون بود؛ بعد هم میوه ها رو خریدم. گوجه های غرفه آخر نسبتاً بهتر بود. با فلفلی رفتیم چند تا گوجه سوا کردم و ایستادم تو صف طولانی ترازو. فلفلی حوصله اش سر رفته بود و روسریمو از سرم میکشید و مجبور بودم با اراجیف گفتن سرشو گرم کنم. یه نفر مونده بود که نوبتم بشه خانوم میانسالی از راه رسید و یه کیسه گذاشت جلوی اون یکی ترازودار و گفت که میشه همین یه دونه رو بدون صف برام بکشی؟ این هم شده مدل جدید بیشعوری مردم! تقریبا هر بار که تو صف ترازو هستم یه نمونه اش رو میبینم. مطابق معمول ترازو دار جواب داد که مردم باید اجازه بدن، به من ربطی نداره. مردی که نوبتش بود اجازه نداد. زن خودشو از تک و تا نیانداخت و اومد سمت ترازویی که من تو صفش بودم و نوبتم شده بود. با یه شرم ساختگی گفت عه! شما هم واسه یه کیسه گوجه صف وایسادین؟ کلافه از شلوغ کاریهای فلفلی و خسته از همه بدوبدوهام، حالا باید اطوارهای ایشونم قورت میدادم! جواب دادم آره خانوم، من عقلم کمه واسه یه کیسه وایمیستم تو صف! گفت آخه مهمونام سر کوچه تو ماشین منتظرن. به فلفلی اشاره کردم و گفتم من هم با این بچه کلی منتظر تو صف بودم. گفت آخه داریم میریم بهشت زهرا. نگاهی به چهره اش کردم. مژه های سه بار ریمل خورده اش شبیه کسی نبود که قراره بره سر قبر مرده زار بزنه. به نظرم رسید حتی با فرض اینکه قبرستون رفتنش راست باشه، باز هم ایشون که موقع ریمل زدن عجله ای نداشته، میتونسته زودتر بجنبه که الان ساعت 12 ظهر واسه رسیدن به بهشت زهرا دیرش نشده باشه. گوجه م رو گذاشتم رو ترازو و رومو برگردوندم و گفتم هر جور راحتی. با سلیطه بازی داد زد اصلا نخواستم و کیسه گوجه سبزی که هنوز پولشو نداده بود کوبید روی زمین. با خونسردی گفتم به درک!


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ارائه کلیه خدمات حقوقی | مشاوره حقوقی | جستجو و معرفی وکیل در ارومیه تور کیش آرامش سفر هفتگ راهنمای انتخاب پمپ آب هلدینگ هوم تک انیمه Jackie عطر برنج قیام